با این که خیلی درد دارم ولی امروز خودم می خوام تعریف کنم کخ کجا رفتیم و چی شد: صبح با مادر و مادر جون رفتیم مرکز بهداشت.2 ماه پیش هم رفته بودیم. مادر گفت که قراره قد و وزنت رو بگیرن و یه آمپول کوچولو هم می زنن. تو نوبت موندیم و نی نی های دیگه رو هم دیدیم. تا نوبتمون شد. من سر حال بودم و می خندیدم خانومه قد و وزنمو گرفت و گفت که خوبه. بعد مادر منو گذاش روی تخت تا واکسنمو بزنن. من هم پسر خوبی بودم و صبر کردم تا خانومه بیاد واکسن بزنه.خانومه همش بهم می گفت سفید برفی سفید برفی.مگه من دخترم؟؟؟!....آخه. تا این که سوزن رو فرو کرد تو پاهای من.وای وای خیلی درد ...