سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

سـ3ـــ مثل سپـــــــنتا❤❤❤

76⋆ واکسن

1390/9/5 13:48
900 بازدید
اشتراک گذاری

با این که خیلی درد دارم ولی امروز خودم می خوام تعریف کنم کخ کجا رفتیم و چی شد:

 صبح با مادر و مادر جون رفتیم مرکز بهداشت.2 ماه پیش هم رفته بودیم.

مادر گفت که قراره قد و وزنت رو بگیرن و یه آمپول کوچولو هم می زنن.

 تو نوبت موندیم  و نی نی های دیگه رو هم دیدیم. تا نوبتمون شد.

من سر حال بودم و می خندیدمwww.smilehaa.org

 خانومه قد و وزنمو گرفت و گفت که خوبه.www.smilehaa.org

 بعد مادر منو گذاش روی تخت تا واکسنمو بزنن.

 من هم پسر خوبی بودم و صبر کردم تا خانومه بیاد

 واکسن بزنه.خانومه همش بهم می گفت سفید برفی

  سفید برفی.مگه من دخترم؟؟؟!....آخه.www.smilehaa.org

  تا این که سوزن رو فرو کرد تو پاهای من.وای وای  خیلی درد داشت.

چنان جیغی کشیدم که نگو...  www.smilehaa.org

 اما زود آروم شدم.آخه من پسر خوبی هستم.  www.smilehaa.org

 بعدش هم مادر جون رو رسوندیم خونه.بعدش هم من خوابم برد

دیگه نفهمیدم چی شد تا رسیدیم خونه.دوباره درد رو حس کردم و گریه کردم.اما مادر برام فرنی درست

کرد و خوردم.    www.smilehaa.org

می خواستم ظرف فرنی رو هم بچشم ببینم چه مزه ایه...اما مادر نذاشت.www.smilehaa.org

بعدش شیر خوردم و خوابیدم...www.smilehaa.org

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان خورشيد
5 آذر 90 15:22
چه پسري.قندعسلي.هميشه شاد باشي و سلامت.


سلام خیلی ممنون.
به وب ما خوش اومدین.باز هم پیش ما بیاین