سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

سـ3ـــ مثل سپـــــــنتا❤❤❤

120⋆ سینه خیز

....آماده شدیم برای خوابیدن و خیلی هم خسته بودیم...اما سپنتا خان تازه بازیش گرفته و می خواد بازی کنه ...هر کاری کردم نمی خوابید. یا آواز می خوند یا غر می زد...ساعت هم 5/1 نیمه شبه.. رفته بودم مسواک بزنم...باباش گفت : نگاه کن داره سینه خیز می ره...دیدم بله ..داره سینه خیز می ره و غر می زنه...فهمیدم که یه کار جدید یاد گرفته و می خواد به نمایش بذاره... خلاصه تا ساعت 2 باهاش بازی کردم تا بالاخره خوابش برد... ...
11 فروردين 1391

118⋆ اولین دندان

سه شنبه ١٦ اسفند ماه سال ٩٠ ...٩ ماه و سه روزگی سپنتا ... خونه باباجون اینا بودیم... داشتم به سپنتا غذا می دادم ... که دیدم قاشق خورد به دندونش و صدا کرد.وای چقدر ذوق کردیم و براش دست و پایکوبی راه انداختیم... آخه چند روزی بود که اصلا حال خوبی نداشت و همش تب می کرد و گلاب به روتون ..اس-ه-ا-ل بود....       ولی بالاخره یه مروارید کوچولو توی صدف دهانش برق زد...قربونت برم الهی پسر قشنگم......از ذوقم چند بار با قاشق زدم به دندونش...ببخشید مادر ...   ...
9 فروردين 1391

116⋆ تشکر

 در این پست می خوام از همه دوستای مهربونی که در این مدت نسبت به ما لطف داشتن و کامنت گذاشتن و چراغ وبلاگ سپنتا رو روشن نگه داشتن، تشکر کنم... از امروز باید بریم به وبلاگ همشون و دید و بازدید شروع میشــــــ♥♥♥ــــــ ه......... (البته اگه آقای سپنتا خان فرصت بدن )     ...
9 فروردين 1391

114⋆ نمی دونم چرا؟؟؟

نمی دونم حکمت چیه؟؟؟؟ باز دوباره مشکلی پیش اومده بود و نمی تونستم وارد نی نی وبلاگ بشم....انگار قسمت نیست که من به موقع خاطرات سپنتا رو ثبت کنم... به هر حال امروز در کمال تعجب دیدم که باز شد نی نی وبلاگ...اگه دوباره بازی در نیاره!!!!!!!   ...
8 فروردين 1391

113⋆ سرهمی نارنجی سفید

 امروز صبح فاطمه جون زنگ زد و گفت: خاله مریم خونه هستین ، مابیایم پیشتون؟؟؟ ــــ  بـــلــــــ ه...بفرمایید...هستیم... نزدیکای ساعت 11 بود ، خاله زهره و فاطمه جون اومدن... ـــ سلام... سلام.. خوبین خوشین ؟؟؟ چه خبرا؟؟؟؟   بعد از چند دقیقه دیدم سپنتا رو بدرن اتاقش و...مشکوک می زدن...   صدای سپنتا دراومد ... رفتم توی اتاق دیدم خاله زهره داره لباس تنش می کنه...وای یه سرهمی خوشگل ...نارنجی سفید....چقدر هم به سپنتا میومد...خیلی جیگر شده بود... کلی ذوق زده شده بودم .... آخه همون چیزی بود که می خواستم... دست خاله زهره درد نکنه... تا باشه از این مشکوکی ها باشه!!!!!!!!!   تا...
4 اسفند 1390

112⋆ 9 مـــاهــــگــی

....سلام سلام ستاره...پولک ابر پاره....   بالاخره خوابیدی من تونستم بیام برات بنویسم از.... ....از اینکه دیروز 9 ماهگیت هم تموم شده و یه ماه مردتر شدی یا شاید هم یه مرد ماه تر شدی؟؟؟؟!!!!   دیروز تا اومدم برات تبریک بفرستم محدودیت دانلود اینترنتمون تموم شد!!!!!!!!! 20 روزه حجم 3 ماه اینترنت رو ترکوندممممممممممم.... قضیه همون سورپرازس.... وگرنه من که بی جنبه نیستم مادر.... .....به هر حال... ماهگیت مبارک پسر نازم...   ...
4 اسفند 1390