56⋆ اولیـ ـن حضور پر رنگــ
دیروز خیلی شیرین شده بودی.از صبح که بیدار شدی خیلی شاداب بودی و دوست داشتی که یه نفر باهات بازی کنه.موقع تماشای برنامه کودک صبحگاهیت همش خوشحالی می کردی و یه کار جدیدی که می کردی این بود که جواب صداها رو با جیغ می دادی.
از ته گلوت صدا در میاوردی.و من هم باید جوابتو می دادم.
ضهر هم که باباجی اومد برای اونم ذوق می کردی و صداهای بلند دراوردی.الهی فدات بشم.
بقیه در ادامه مطالب
داشتم غذا می خوردم و شما توی کریرت بودی ، دیدم دستاتو گرفتی از کنار کریرت و به طرف جلو خم شدی.چند بار این کارو کردی تا پاهای کوچولوتو پیدا کردی و دهنتو بردی به طرف پات.وای دیگه من و باباجی حسابی ذوق زده شده بودیم و باباجی دوربینو آورد و عکس و فیلم و...
آخ قربونت برم پسر نازم .باعث افتخار پدر و مادری.
همون لحظه باباجون و مامان جون هم از راه رسیدن و اونا هم کلی خندیدند.
تا شب با کارهات همه رو میخ کوب خودت کرده بودی.
شب هم که مادر رو حسابی به بازی گرفته بودی .گذاشتم تو تختت که بخوابی ... اما خواب کجا بود؟!!!
اول که دهنت رو مثل ماهی باز و بسته می کردی و من هم با تو تکرار می کردم و بعد از اون شروع کردی به جیغ زدن و صدا درآوردن از ته حلقت و به من نگاه می کردی که یعنی تو هم انجام بده.وباز دوباره......اونقدر این کارو کردیم تا به سرفه افتادی.
آخ بمیرم برات.اما تمرین خوبی بود . از این که یکی داره کارت رو تقلید می کنی احساس بزرگی می کردی؟!!! شاید...
باز هم خواب نداشتی که ...توی اتاقت چرخوندم و عروسکاتو نگاه می کردی.دکتر مومو.پرفسور لاکی.مهندس فی فی...و بقیه.
تا اینکه بالاخره خسته شدی و وسط هال خوابت برد.
آره مادر از دیروز و دیشب حضور پر رنگت توی خونه محسوس شده.الان هم که دارم می نویسم برات داری جیغ می زنی و منتظری که من هم جواب بدم.
الهی مادر پیش مرگت بشه پسر باهوشم .....داری همون پسر بچه شیطون و با ادبی نیشی که همیشه دوست داشتم داشته باشم.
خـــــدایـــــا شکـــــرت به خاطر این نعمت بی نظیری که به ما دادی.
این هم پسرم در حال انجام حرکت جدید