سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

سـ3ـــ مثل سپـــــــنتا❤❤❤

36⋆اولــــ ـیـ ــــن د و ر ی

1390/7/30 23:10
310 بازدید
اشتراک گذاری

 ٤شنبه رفتم ثبت نام کردم در کمیته کنترل نظارت و اجرای نظام مهندسی.قراره شد تماس بگیرن و بریم برای بازدید از ساختمونها.

٥شنبه تماس گرفتن و گفتن گه شنبه باید بیای.فکر نمی کردم به این زودی باشه.به هر حال باید یه فکری برای سپنتا می کردم که پیش کی بذارمش.تصمیم بر این شد که بذاریمش پیش خاله گیتی.

شنبه رسید و من کلی دلشوره داشتم که چی میشه ؟ آخه اولین بار که می خواستم سپنتا رو بذارم و طولانی مدت برم.خیلی هم به من وابسته شده .ولی خب بالاخره باید عادت کنه.

صبح زود با بابایی رفتیم خونه خاله گیتی.یه مقدار هم شیر دوشیده  بودم .ساعت ٩ باید می رفتم موقع رفتن سپنتا یه کمی غر می زد.دیگه هر طور بود دلمو به دریا زدم و رفتم ولی همش دلم پیش سپنتا بود.

                         

خیلی جالب بود برای اولین بار رفتیم سر یه ساختمون که توی محله قدیمیمون بود.یاد بچگی ها افتادم.

دلم گرفت وقتی دیدم یکی از ساختمونایی که توش خاطره بچگیهاموداشتم،دارن خراب می کنن و از نو می سازن.انگار یه گوشه ای از اون روزها داشت خراش می خورد....

القصه چندتا ساختمون دیگه هم رفتیم و تموم.تجربه های خوبی برای روز اول کسب کردم.برگشتیم نظام و دیگه می تونستم برم پیش سپنتا جونم.اما فاصله نظام مهندسی تا خونه خاله که ٥ دقیقه بیشتر نبود

خیلی به نظرم طولانی اومد.هر چی می رفتم انگار نمی رسیدم!!!وقتی رسیدم دیدم سپنتا داره باز غر می زنه تا چشمش به من خورد یه لبخندی زد که دلم آب شد.می خواستم قورتش بدم .

الهی مادر قربونت بره.خاله گیتی گفت که کلا بچه آرومی بوده توی این فاصله ٣ ساعتی.

آفرین پسر گلم. آنیسا (دختر خاله گیتی)هم آروم تر از روزهای قبل بوده گویا احساس بزرگتری می کرده نسبت به سپنتا.

                         

این هم چندتا یادگاری از سپنتا و آنیسا....

سپنتا آنیسا

آنیسا سپنتا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)