پسر احساساتی !!!
خیلی وقته مطلب ننوشتم برای پسر باحالم...
دیروز براش فیلم کلاه قرمزی و بچه ننه رو گذاشته بودم. بعضی لحظه ها می خندید. بعضی جاهاشو متعجب بود و گاهی هم می ترسید.
تا اینکه رسید به جایی که پلیس کلاه قرمزی رو به خاطر دزدیدن بچه دستگیر کرد و با خودش برد و اون موسیقی غم انگیز فیلمهای
کلاه قرمزی پخش شد، یهو دیدم که سپنتا بغض کرد و در حالی که نمی خواست اشکش دربیاد با یه بغضی ازم پرسید ؛ کلاه قرمزی رو
بردن؟ دلم کباب شد بغلش کردم و آرومش کردم.
اولین بار بود که می دیدم تحت تاثیر احساسات یه فیلمی قرار می گیره. مثل آدم بزرگا.
خیلی دوستت دارم پسر با حال من...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی