106⋆ اولیـــ ـن پارک بــ ـازی
٥ شنبه گذشته با خاله زهره و فاطمه جون رفتیم پارک بانوان...هوا آفتابی بود و کلی لذت بردیم.
سپنتا مات مونده موند که اینجا کجاست؟؟؟؟؟ با تعجب دور و برش رو نگاه می کرد.
یه کمی تاب سواری و سرسره بازی کرد.تو پارک یه تاب بود مخصوص بچه های هم سن سپنتا...
داره از سرسره میاد پایین.چه ذوقی می کردم وقتی می دیدمش ...
سپنتا همش بغل فاطمه جون بود.
وقتی رسیدیم خونه حسابی خسته بود و خوابش برد.
یه سری مجسمه هم با درختها توی پارک درست کرده بودند که عکساش رو در ادامه مطلب گذاشتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی