105⋆ دختــــــــــ ـر خالـــــ ه ها
امروز هم شکر خدا ، روز خوبی از آب دراومد.شایسته و فاطمه
صبح اومدن پیشمون.دخترخاله های سپنتا هستن.خیلی
سپنتا رو دوست دارن.امتحان رو داده بودن و 2تایی
قرار گذاشته بودن که بیان پیش ما.با سپنتا
بازی کردن و اتاقش رو مرتب کردن و
به سلیقه خودشون براش چیدن.
دستشون درد نکنه.مدتی
خودم این کار رو
بکنم، اما ...
فرصت نمی شد.
خلاصه تا ظهر سرشون
گرم بود.ظهر هم ناهار رو خوردیم
بعد از ظهر هم باباجی یه فیلم آورد و
فیلم رو تماشا کردیم و بعد از اون هم رفتیم
خونه مادرجون.اما باباجی نیومد و تنها موند.شرمنده!!
آره...امروز هم اینطوری گذشت.ای کاش یه عکس یادگاری
هم می گرفتیم...حیف شد!!! اما شایسته کلی عکس برامون آورد.
عکس کیک و تزئینات و wallpaper و همه چی .باتشکر از شایسته عزیز!!
........................................♥♥♥................................♥♥♥....................................
الهی قربونش برم . الان هم که دارم می نویسم پسر کوچولوی من دل درد داره و هر نیم ساعت بیدار میشه و بغلش می کنم. دوباره می خوابه.الهی که هیچ وقت نا خوشی نبینی پسر مهربونم.آمیـــــــــ ـن.